من دیگه اونو از دست دادم...!
آه،وقتي كه تو،لبخند نگاهت را ميتاباني بال مژگان بلندت را مي خواباني آه وقتي كه تو چشمانت، آن جام لبالب از جان دارو را سوي اين تشنه جان سوخته،مي گرداني موج موسيقي عشق از دلم ميگذرد روح گلرنگ شراب در تنم ميگردد دست ويرانگر شوق، پرپرم ميكند،اي غنچه رنگين!پرپر!!! من،در آن لحظه،كه چشم تو به من مي نگرد برگ خشكيده ايمان را در پنجه باد رقص شيطاني خواهش را در اتش سبز!!!! نور پنهاني بخشش را در چشمه مهر اهتزاز ابديت را ميبينم پيش از اين،سوي نگاهت،نتوانم نگريست اهنزاز ابديت را ياراي تماشايم نيست كاش ميگفتي چيست انچه از چشم تو،تا عمق وجودم جاري ست.....
نظرات شما عزیزان:
Design By : Pichak |